رسم شیدایی
زندگی را تو اگر خسته شدی
به دل او بسپار
تا ابد با تو قدم خواهد زد
در مسیری که پر از خوبیهاست
زندگی حرکت سیال نگاه من و توست
اندکی رام
وگهی سرکش و نا آرام است
این بدیهیست که جریان دارد
چه تو در چنبره ی خویش...
چه شتابان و چه آهسته روی
زندگی را تو به باران بسپار که همان لطف خداست
که اگر در دل او جا بشوی
میشود آب حیات...
زیر باران تو بچرخ
تو به ناز
بال بگشا و به سازش دل باز
تا به شفافی باران بشوی
تا که منشور شوی نور خدا را به زمین
و ببینی که چه زیباست به طاق دل او وصل شدن
نا امیدت نکنم
قدری اهسته بگویم این را
برای من و تو...
راه دشوار و کمی فاصله ها بسیار است
چترها را باید بست
قصد رفتن باید کرد
کوله ات را پر از اطمینان کن
آنکه در اول راه
زیر بازوی تو را میگیرد
دست پر مهر خداست