سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسم شیدایی

توی خیابون پشت فرمون بودم, کمربند نبسته بودم...
پلیسه با موتور اومد از کنارم رد بشه؛
کلاه کاسکتشو گذاشته بود رو کیلومتر موتور...
به من نیگا کرد با اشاره گفت: کمربند...
منم یه نگاه بهش کردم و با اشاره بهش گفتم: کلاه...
یارو نابود شد...

نوشته شده در سه شنبه 90/4/14ساعت 1:44 صبح توسط ز،س(نگار)|همدلی ( ) |