رسم شیدایی
کوچه ها را شوق میگیرد هر شب ....همین لحظه ها امشب ....نفسهایتان را قدری عمیق تربکشید. بخت یارتان بود ....که آسمان مهتابیست امشب ...روی شانه های بابا که بنشینید دارد ازچشم هایتان ....بوی نم باران فردا می آید.... بابایتان خسته است بابایتان دیگر از این مردم خسته است.... اما دلنگرانیهای بابا تمامی ندارد.... نگران لحظه ایست که زینب..... جان از تنش میرود.... تا بقچه ی کفنش را بیاورد نگران روزهاییست که دخترش را با سنگ میزنند نگران روزهای بعد زینب..... فردا بابایتان با فرق شکافته ،قران به سر میگیرد راستی!!! میدانستید بابایتان همان علی است که ناسزایش میگفتید _______________________________________________ سپیده های قدر بنده ی حقیر رو از دعای خیر فراموش نکنید______عاقبتتان بخیر ویا علی
عطر عبایش را نسیم ... پیش پیش میاورد
فردا .... به التماس هم، کوچه دیگر این عطر را نمیگیرد
امشب ... یک دل سییر بابایتان را ببینید
طعم خرماهای امشب را.....خوب مزه مزه کنید
بگذارید مثل همیشه ...دانه دانه،هسته بگیرد و ...به دهانتان بگذارد
از همه نزدیکتر میشوید به حادثه ی فردا.......
سرو پیشانی بابا را.... بوسه های امشب ِ شما....مرهم تر است، تا دوا و درمانهای طبیبان فردا
دل کاسه یهایتان ...دارد میریزد از ..داغی شیرهای فردا....
بابایتان سی سال استخوان به گلو.....دارد مشک اشکهای خود را ...از چاه بیرون میکشد
بابایتان سی سال خار در چشم ....چشم براه اجل بوده
بابایتان سی سال ....فراق یاسش را طاقت آورده
بابایتان دیگر از سلام های بی جواب مانده.... خسته است
بابایتان را از زندگی سیر کرده اند
صبر بابایتان تمام شده دیگر.
نگران بی قراری های زینب است
بابایتان میداند بعد از او کوفه ....شهر بی حیاییست
نگران روزهاییست که زینبش را دست بسته با کف و هلهله میبرند
نگران تکه های جگر حسن ....
نگران خون گلوی حسین ....
فردا مسجد کوفه پر میشود از صدای" فزت ورب الکعبه" ی علی
واو نان در تنورتان میگذاشت؟؟؟