سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسم شیدایی

ثانیه گیج میخورد در تب دردهای من

رنگ شفق گرفته است از سر سوزهای دل

زیر قبای عشق را تخم بلا گذاردند

 غافل از اینکه تا خورد آب، جوانه میزند

قد درخت غصه ام تا به فلک رسیده است

اینهمه عشق حاصلش سایه ی اظطراب شد

 زیر تشکچه ی پرش خنجر کینه خفته بود

 در کمرم نشاند تیغ کینه را ،خون جگر پیشکش شراب شد.

"چه التهاب عجیبیست پشت این همه فریاد"

 


نوشته شده در جمعه 90/4/10ساعت 2:38 عصر توسط ز،س(نگار)|همدلی ( ) |