رسم شیدایی

کوچه ها را شوق میگیرد هر شب ....همین لحظه ها
عطر عبایش را نسیم ... پیش پیش میاورد

امشب ....نفسهایتان را قدری عمیق تربکشید.
فردا .... به التماس هم، کوچه دیگر این عطر را نمیگیرد

 بخت یارتان بود ....که آسمان مهتابیست
امشب ... یک دل سییر بابایتان را ببینید

طعم خرماهای امشب را.....خوب مزه مزه کنید

بگذارید مثل همیشه ...دانه دانه،هسته بگیرد و ...به دهانتان بگذارد

امشب ...روی شانه های بابا که بنشینید
از همه نزدیکتر میشوید به حادثه ی فردا.......

سرو پیشانی بابا را.... بوسه های امشب
ِ شما....مرهم تر است، تا دوا و درمانهای طبیبان فردا

دارد ازچشم هایتان ....بوی نم باران فردا می آید....
دل  کاسه یهایتان ...دارد میریزد از ..داغی شیرهای فردا....

بابایتان خسته است
بابایتان سی  سال استخوان به گلو.....دارد مشک اشکهای خود را ...از چاه بیرون میکشد

بابایتان سی سال خار در چشم ....چشم براه اجل بوده

بابایتان سی سال ....فراق یاسش را طاقت آورده

بابایتان دیگر از این مردم خسته  است....
بابایتان دیگر از سلام های بی جواب مانده.... خسته  است

بابایتان را از زندگی سیر کرده اند

صبر بابایتان تمام شده  دیگر.

اما دلنگرانیهای بابا  تمامی ندارد....
نگران بی قراری های زینب است

نگران لحظه ایست که زینب..... جان از تنش میرود.... تا بقچه ی کفنش را بیاورد
بابایتان میداند بعد از او کوفه ....شهر بی حیاییست

نگران روزهاییست که  دخترش را با سنگ میزنند
نگران روزهاییست که زینبش را دست بسته با کف و هلهله میبرند

نگران روزهای بعد زینب.....
نگران تکه های جگر حسن ....

نگران خون گلوی حسین ....

فردا بابایتان با فرق شکافته ،قران به سر میگیرد
فردا مسجد کوفه پر میشود از صدای" فزت ورب الکعبه" ی علی

راستی!!! میدانستید بابایتان همان علی است که ناسزایش میگفتید
واو نان در تنورتان میگذاشت؟؟؟

_______________________________________________

سپیده های قدر بنده ی حقیر رو از دعای خیر فراموش نکنید______عاقبتتان بخیر ویا علی


نوشته شده در سه شنبه 91/5/17ساعت 2:1 صبح توسط ز،س(نگار)|همدلی ( ) |